سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

یه کوچولو نگاه به عقب... - امروز اگر سرخ بیفتیم به خاک،فردا به زمانه سبزتر می روییم

یه کوچولو نگاه به عقب... (پنج شنبه 87/11/24 ساعت 2:22 صبح)

به نام خدای هستی بخش
یه داستان شیرین با تعریف به سبک مادر بزرگا آدمو خیلی راحت مبره به قدیما.
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس که چرا یه کسی بود. این کس قصه ما، دل شیر داشت و ایمان راسخ.
واسه همینم به خودش جرئت دادو جلوی پادشاه زمون خودش وایساد. برای این که قصه شروع نشده بریم سر اصل مطلب این شد که این آقا شیر دله، حکومت این پادشاهو سرنگون کرد.بعد یه حکومت راه انداخت که بهش گفتند جمهوری اسلامی.مردمم که دیگه از پادشاهو هرچی اعلی حضرت بود دلشون پر بود.اومدن بیشترشون به همین حکومت بله گفتن.
مرد خوبه قصه ما، میگن تمام دغدغه اش این بود که به روزی حکومت تو این مملکت علوی بشه. دیگه خار تو پای هیچ بچه ای نره و هیچ مظلومی دیده نشه.
یه کم که از انقلابش گذشت یه جایی ساخت به اسم کمیته امداد ظاهرنم هدفش این بود که کاری کنه دیگه فقیر نباشه تو حکومتش.
خلاصه خیلی آرزوها داشت واسه مملکتش.
گذشت و گذشت تا که شد این آخرا. یه دوستی بود می گفت دعوت شدیم تو یه جلسه تو همین کمیته، از قرار، موضوع جلسه این بود که چیکار کنیم کمیته امداد و گسترش بدیم.
تا این که بعد از بعضی افاضات، صحبت رسید به یک رندی که گفت: آقایون مثل این که یادتون رفته که امام کمیته امداد و راه انداخت واسه این که کم کم ریشه فقر کنده بشه.اینم یعنی این که تو این بیست و چند سال از تاسیس اینجا باید کوچیکتر بشه نه این که الان تصمیم بگیرین گسترش بدین.
خلاصه این حرفای آقای رند تا کجای بعضیارو سوزوند نمی دونم. اما خوب حرفی بود.
اینارو نگفتم واسه اینکه سیاه نمایی کنم به قول بعضی ها.
فکر نمیکنین آدم  می خواد بمیره وقتی بشنوه یه زنی تو این مملکت هست که واسه تامین خرج خودشو بچش هرزگی میکنه. اما قبلش وضو میگیره،توکل به خدا می کنه، تازه نذر میکنه مریضی نگیره از این کارا. مسخره به نظر میاد نه؟
اما یه کوچولو آدمو میبره تو فکر....

حق نگهدارتون. 


  • نویسنده: پارسا

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    فیلمی که دوستش نداشتم
    چشمها را باید شست
    اینجا هنر نیست
    بهترین دعا برای همه کسانی که دوستشان داریم.
    بهترین دعا برای همه کسانی که دوستشان داریم.
    دو چرا،دو کاندیدا
    یه کوچولو نگاه به عقب...
    نسکافه با طعم خون(5)
    نسکافه با طعم خون(4)
    نسکافه با طعم خون(3)
    نسکافه با طعم خون(2)
    نسکافه با طعم خون(1)
    ایام به کام
    [عناوین آرشیوشده]
  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 3 بازدید
    دیروز: 5 بازدید
    کل بازدیدها: 113361 بازدید
  • درباره من
  • یه کوچولو نگاه به عقب... - امروز اگر سرخ بیفتیم به خاک،فردا به زمانه سبزتر می روییم
    پارسا
    یه آدم مثل همه شما که دلش واسه آقاش و نائبش و مردمش می تپه. همین
  • لوگوی وبلاگ من
  • یه کوچولو نگاه به عقب... - امروز اگر سرخ بیفتیم به خاک،فردا به زمانه سبزتر می روییم
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • اسرائیل[4] . صهیونیسم[4] . تحریم[3] . جایزه جوبیلی[2] . دعا[2] . سینما . تعهد . تلفن همراه . آوینی . ابتذال . احمدی نژاد . فلسطین . کمیته امداد . کودکان فلسطین . کوکاکولا . موبایل . میرحسین . نتانیاهو . نستله . نوکیا . هنر . وجدان . الکترونیک . امام . امام خمینی . انتخابات . انقلاب . ایران . اینتل .
  • مطالب بایگانی شده
  • آرشیو
    تابستان 1386
  • اشتراک در خبرنامه
  •  

  • لینک دوستان من

  • فصل انتظار
    سجاده ای پر از یاس
    پرنده سه پا
    تکنولوژی کامپیوتر
    رمز موفقیت
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    نوشته های یک ناظم
    همسفر عشق
    حزب اللهی مدرنیته
    لئون
    خلوت تنهایی
    یه زمانی اینجا می نوشتم
    سکوت پر هیاهو
    هم شاگردی
    موعد موعود
    راوی خاک
    سفینه
  • لوگوی دوستان من



  • آهنگ وبلاگ من