سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

فیلمی که دوستش نداشتم - امروز اگر سرخ بیفتیم به خاک،فردا به زمانه سبزتر می روییم

فیلمی که دوستش نداشتم (دوشنبه 90/4/20 ساعت 12:52 صبح)

ساعت پنج دقیقه به هفت بود که بلیط در دست از پله های سینمای تازه ساز سهرمان به همراه یکی از دوستان بالا رفتیم. فیلم در سالن شماره دو اکران می­شد؛ این بود که تا طبقه دوم با عجله رفتیم تا قبل از شروع فیلم سر جایمان نشسته باشیم.
سالن خلوت بود و ما تقریبا اولین نفرهایی بودیم که وارد سالن شدیم. بننابراین بهترین جای سالن را پیدا کردیم و سفت سرجایمان نشستیم.

فیلم قبل از آغاز تیتراژ شروع شد:        سیزده،59
حرف زدن در مورد این فیلم برایم آسان نیست. کلی با خودم کلنجار رفتم که چطور بنویسم تا آنچه می­خواهم بگویم درست و حسابی به دلم بنشیند. امیدوارم قلم همراهی کندو دل یاری و تا خدا چه خواهد.
شبیه همه فیلمهای نیمه دوم دهه هفتاد بود. به عبارت دیگر شبیه همه فیلمهایی که داستانش قصه آدمهای جنگ بود اما بعد از جنگ. شاید بتوان نمونه های شبیه آن را «آژانس شیشه ای»، «موج مرده» و... دانست؛ همه فیلمهای حاتمی کیا بعد از مهاجر و دیده­بان. قصه همه آدمهایی که حالا جنگ تمام شده است و برگشته اند به جایی که روزی همانجا از زیر قرآن­ها رد شده بودند و پشت خاکریزها جنگیده بودند؛ همانجایی که دیگر کلی با روزی که رفته بودند فرق کرده بود و شاید آنها خیلی عوض شده بودند.

فیلم سیزده، 59 قصه فرمانده­ایست که در اثر موج یک انفجار به کما میرود و حالا که بهوش می آید بیست و چند سال از روزهای جنگ گذشته است. قرار است فرمانده با همه همسنگرانش ملاقات کند همه همسنگران دیروز که بعد از جنگ مانده اند.

سامان سالور همه­کار کرده بود تا شاید فیلمش متفاوت باشد؛ اما نتیجه در سالن سینما مشخص می شود. سالور دست روی موضوعی گذاشت که زیبا بود اما بکر نبود؛ هنوز که هنوز است با دیدن این فیلم ها آنها را با فیلم های حاتمی کیا مقایسه می کنیم و خوب فیلمهای حاتمی کیا با هر ضعفی هنوز قابل اعتناست.
در اینجا قرار نیست از ساختار و فیلمنامه ضعیف حرف بزنم که نه هدفم از این نوشتار است و نه در حوصله خواننده؛ هدف من بحثی فراتر از این ساختارهاست.

چرا من سیزده، 59 را دوست نداشتم؟
شاید شما بگویید حتما خوب ساخته نشده بود.
باز میپرسم ضعف کار کجاست؟
شاید بگویی فیلمنامه یا کارگردانی یا....
می گویم همه اینها درست اما...
اما سامان سالور یک مشکل جدی داشت و آن اینکه تصمیم گرفت قصه آدمهایی را روایت کند که هنوز نشناخته است و تنها بر اساس آنچه شنیده یا در چند ملاقات دیده سعی کرده به شخصیت های قصه اش نزدیک شود.
سالور سعی کرده فیلمی با ساختار درست بسازد که بر فرض تحقق این هدف فیلمی کسالت آور تقدیم بیننده اش کرده است. فیلمی که به معنای واقعی کلمه جاهایی شعاری میشود و همینجاست که باید فاتحه سید جلال، صابر و همه بازماندگان را خواند.
سالور با آدمهای قصه­اش غریبه بود.


  • نویسنده: پارسا

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    فیلمی که دوستش نداشتم
    چشمها را باید شست
    اینجا هنر نیست
    بهترین دعا برای همه کسانی که دوستشان داریم.
    بهترین دعا برای همه کسانی که دوستشان داریم.
    دو چرا،دو کاندیدا
    یه کوچولو نگاه به عقب...
    نسکافه با طعم خون(5)
    نسکافه با طعم خون(4)
    نسکافه با طعم خون(3)
    نسکافه با طعم خون(2)
    نسکافه با طعم خون(1)
    ایام به کام
    [عناوین آرشیوشده]
  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 14 بازدید
    دیروز: 26 بازدید
    کل بازدیدها: 115930 بازدید
  • درباره من
  • فیلمی که دوستش نداشتم - امروز اگر سرخ بیفتیم به خاک،فردا به زمانه سبزتر می روییم
    پارسا
    یه آدم مثل همه شما که دلش واسه آقاش و نائبش و مردمش می تپه. همین
  • لوگوی وبلاگ من
  • فیلمی که دوستش نداشتم - امروز اگر سرخ بیفتیم به خاک،فردا به زمانه سبزتر می روییم
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • اسرائیل[4] . صهیونیسم[4] . تحریم[3] . جایزه جوبیلی[2] . دعا[2] . سینما . تعهد . تلفن همراه . آوینی . ابتذال . احمدی نژاد . فلسطین . کمیته امداد . کودکان فلسطین . کوکاکولا . موبایل . میرحسین . نتانیاهو . نستله . نوکیا . هنر . وجدان . الکترونیک . امام . امام خمینی . انتخابات . انقلاب . ایران . اینتل .
  • مطالب بایگانی شده
  • آرشیو
    تابستان 1386
  • اشتراک در خبرنامه
  •  

  • لینک دوستان من

  • فصل انتظار
    سجاده ای پر از یاس
    پرنده سه پا
    تکنولوژی کامپیوتر
    رمز موفقیت
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    نوشته های یک ناظم
    همسفر عشق
    حزب اللهی مدرنیته
    لئون
    خلوت تنهایی
    یه زمانی اینجا می نوشتم
    سکوت پر هیاهو
    هم شاگردی
    موعد موعود
    راوی خاک
    سفینه
  • لوگوی دوستان من



  • آهنگ وبلاگ من